English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (7244 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indirect question U پرسش غیرمستقیم
oblique question U پرسش غیرمستقیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interrogatively U بشکل پرسش بطور پرسش
out of straight U غیرمستقیم
circuity U غیرمستقیم
roundabout U غیرمستقیم
roundabouts U غیرمستقیم
backstairs U غیرمستقیم
indirect U غیرمستقیم
circuitous U غیرمستقیم
elenctic U غیرمستقیم
indirect measurement U سنجش غیرمستقیم
mediately U بطور غیرمستقیم
indirect control U کنترل غیرمستقیم
mitosis U تسقیم غیرمستقیم
on costs U هزینههای غیرمستقیم
indirect proof U برهان غیرمستقیم
indirectly U بطور غیرمستقیم
indirect taxation U مالیات غیرمستقیم
excise duties U مالیات غیرمستقیم
indirect suggestion U تلقین غیرمستقیم
indirect wave U موج غیرمستقیم
insinuation U دخول غیرمستقیم
indirect loading U بارگذاری غیرمستقیم
at second hand U بطور غیرمستقیم
indirect cost U هزینه غیرمستقیم
indirect expenses U مخارج غیرمستقیم
indirect materials U مواد غیرمستقیم
transitive U رابطه غیرمستقیم
indirect operation U عملکرد غیرمستقیم
indirect knowledge U معرفت غیرمستقیم
indirect labour U کار غیرمستقیم
indirect lighting U روشنایی غیرمستقیم
consequential damages U خسارت غیرمستقیم
indirect laying U اتش غیرمستقیم
spot pass U پاس غیرمستقیم
indirect free kick U ضربه ازاد غیرمستقیم
indirect induction heating U گرمایش القایی غیرمستقیم
indirect labour U هزینه دستمزد غیرمستقیم
indirect control system U سیستم کنترل غیرمستقیم
sinuous U غیرمستقیم گمراه کننده
direct lighting U روشن سازی غیرمستقیم
indirect addressing U نشان دهی غیرمستقیم
indirect light distribution U پخش نور غیرمستقیم
indirect quotable U نقل قول غیرمستقیم
indirect release U قطع کننده غیرمستقیم
indirect resistance furnace U کوره مقاومتی غیرمستقیم
indirect transition U عبور یا انتقال غیرمستقیم
predicatively U بطور غیرمستقیم در خبر جمله
karyokinesis U تقسیم غیرمستقیم هسته سلول
image arc furnace U کوره قوس نوری غیرمستقیم
bricole U ضربه غیرمستقیم توپ یا گوی
to over hear any one U سخنان کسی را بطور غیرمستقیم یا بدون میل اوشنیدن
questions U پرسش
query U پرسش
queried U پرسش
queries U پرسش
questioned U پرسش
querying U پرسش
items U پرسش
item U پرسش
question U پرسش
test item U پرسش
questions U تردید پرسش
item difficulty U دشواری پرسش
item analysis U تحلیل پرسش
interrogarive pronoun U ضمیر پرسش
floorer U پرسش سخت
point of interrogation U نشان پرسش
in an interrogatory tone U با لحن پرسش
questtioningly U پرسش کنل
questionary U پرسش نامه
interrogatively U ازراه پرسش
leadingquestion U پرسش راهنما
item validity U اعتبار پرسش
item selection U پرسش گزینی
interogation mark U نشان پرسش
catechist U ازراه پرسش
poser U پرسش دشوار
question U تردید پرسش
inquiry U پرسش بازجویی
cross-examine U پرسش کردن از
inquiries U پرسش بازجویی
questioningly U پرسش کنان
cross-examined U پرسش کردن از
cross-examines U پرسش کردن از
cross-examining U پرسش کردن از
poseur U پرسش دشوار
poseurs U پرسش دشوار
posers U پرسش دشوار
cross-examination U پرسش و مقابله
cross-examinations U پرسش و مقابله
questioned U تردید پرسش
debriefed U پرسش کردن
question mark U پرسش نشان
catechise U از راه پرسش
catechize U از راه پرسش
interrogators U پرسش کننده
debriefs U پرسش کردن
interrogator U پرسش کننده
question marks U پرسش نشان
debrief U پرسش کردن
multiple choice item U پرسش چند گزینهای
status enquiry U پرسش نامه وضعیت
inquiry system U سیستم پرسش- پاسخ
to overwhelm with questions U غرق پرسش کردن
open ended question U پرسش باز پاسخ
item discrimination index U ضریب افتراق پرسش
leap frog test U آزمایش پرسش قورباغه
quiz U شوخی پرسش و ازمون
leading question U پرسش راهنمایی کننده
catechisms U پرسش نامه مذهبی
catechism U پرسش نامه مذهبی
this very question U دقیقا همین پرسش
catechise U از راه پرسش یاددادن
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
catechize U از راه پرسش یاددادن
leading questions U پرسش راهنمایی کننده
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
quizzes U شوخی پرسش و ازمون
interrogator responsor U دستگاه پرسش- پاسخ
circularize U پرسش نامه فرستادن
status enquiry U پرسش درخصوص وضعیت مشتری
inquisitorial U مقرون به سخت گیری در پرسش
multiple-choice U وابسته به پرسش چند پاسخی
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
inquires U پرسش کردن جویا شدن
resolveme this U این پرسش را پاسخ دهید
enquired U پرسش کردن جویا شدن
enquires U پرسش کردن جویا شدن
She did not ask about this. U او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
inquire U پرسش کردن جویا شدن
inquired U پرسش کردن جویا شدن
this act provoked my inquiry U این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking U ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to p any one with question U کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs U فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p angone with questions U با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
catechetical U مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogating U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates U مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
opens U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open U به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction U پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
catechetics U فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
relational database management system U پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
a penny for your thoughts <idiom> U [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. U به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
image U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images U توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
queries U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
querying U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried U زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly U تحقیق کنان پرسش کنان
language U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages U زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql U زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
Recent search history Forum search
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
0server can be brought online
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com